زهرا زهرا ، تا این لحظه: 17 سال و 4 ماه و 24 روز سن داره

یاس سفید

بادبادک تنها

1392/9/20 10:49
نویسنده : زهرا دولتی
144 بازدید
اشتراک گذاری

یه روزی بادبادک کوچولویی تنها توی آسمون پرواز می کرد وناراحت بود برای اینکه هیچ بادبادکی اون رو دوست نداشت .یکی ازروزها دختر کوچولویی با او دوست شد 👧.اونا باهم تو حیاط بزرگ دختر بازی می کردن وخوشحال بودن.یه روز دختر کوچولو با خانواده اش رفتند مهمونی وبادبادک رو گذاشتند توی خونه .🏠

بادبادک کوچولو حوصله اش سر رفت هی گفت یکی میاد بامن دوست بشه . آقا باده صدای اونو شنید واومد پایین ابرها رو نگاه کرد، دیدبادبادک میگه یکی بیاد با من بازی کنه واشک می ریخت .آقا باده گفت اینکه گریه نداره تو نخت رواز دور خودت در بیار وپرت کن به هوا تامن 

بگیرمت وبعد اونو گرفت وکشید بالا ، هوهو کردو با او حسابی بازی کرد .☁🌞 بعد از مدتی دختر کوچولو به خونه رسید ،بعد بادبادک کوچولو به باد گفت بسه دیگه ممنون من باید برم ،دوستم دختر کوچولو اومد واز آقا باده خداحافظی کردورفت پایین ودوباره با دختر کوچولو بازی کرد تا شب شدو رفتند و خوابیدند

 

پسندها (1)

نظرات (1)

نسرین
19 تیر 96 10:18
سلام به به چه قصه های قشنگی با اجازه کپی میکنم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به یاس سفید می باشد